گفتم :
تمام وجودم از آن تو بود
مشکلم چیست که با من چنین میکنی ؟
گفت :
آنقدر خوبی که حالم را بهم میزنی ...
گفتم :
تمام وجودم از آن تو بود
مشکلم چیست که با من چنین میکنی ؟
گفت :
آنقدر خوبی که حالم را بهم میزنی ...
امشب
من و تو
گناه را به تصویر میکشیم
ببین
خدا هم اینجاست
با همان لبخند مهربان و
سیگار برگ
اتفاقی در پیش است
گناه
زیباترین نعمت خداست ...
خدایا کسی که کسی که عاشقش بودم دورازچشم من روسجاده تو گف چجوری تظاهرب دوست داشتنش کنم
بتنونی براش جون بدی............
یعنی بتونی براش همه کارکنی
بتونی بهش بگی زندگیمی
بهش بگی ازدنیا بیشتر میخوامت
از جونم بیشتر
هرروز صورت ماهشو ببینی بهش بگی دوستت دارم
براش هرروز بتونی گل بدی
همون لحظه به آرزوم رسیدم...
بذار دنیامو پای تو بریزم
بذار حس كنم اینجایی عزیزم...
با اینكه تازه به دلم نشستی
یه حسی میگه خیلی وقته هستی...
تو تصویر یه رویای قدیمی
عزیزم تو تموم زندیگیمی...
خودت كه میدونی عاشق چشماتم
من تا آخر این زندگی همراتم...
حرفمو باور كن خیلی دوست دارم
من بی عشق تو از زندگی بیزارم...
میترسم یه روزی ازم جدای شی
میترسم دیگه عاشقم نباشی...
همیشه نگران عشقمونم
عزیزم بذار عاشقت بمونم...
ببین پر شده از تو روزگارم
به غیر از تو كسی رو دوس ندارم...
واسه من تو یه عشق بی نظیری
به این راحتی از دلم نمیری...
خودت كه میدونی عاشق چشماتم
من تا آخر این زندگی همراتم...
حرفمو باور كن خیلی دوست دارم
من بی عشق تو از زندگی بیزارم...
سلام عزیز مهربون، اجازه هست بشم فدات؟
اجازه هست تو شعر من، اثر بذاره خنده هات؟
شب که می شه یواش یواش، با چشمک ستاره هاش
اجازه هست از آسمون، ستاره کش برم برات؟
اجازه هست بیای پیشم یه كم بگم دوست دارم؟
تو هم بگی دوسم داری بارون بشم دل ببارم
بریم تو باغ اطلسی بی رنج و درد بی كسی
بهت بگم اجازه هست گل روی موهات بذارم
اجازه هست خیال کنم، تا آخرش مال منی؟
خیال کنم دل منو، با رفتنت نمی شکنی؟
اجازه هست خیال کنم، بازم میای می بینمت؟
با اون چشای مهربون، دوباره چشمک می زنی؟
طپش طپش با چشمكت، غزل بگم برای تو
با اتكا به عشق تو، تو زندگی برم جلو؟
هر چی بگی نه نمی گم، جونم بخوای برات می دم
هر چی می خوای بهم بگو، فقط بهم نگو برو..
اجازه هست بازم تو خواب، بوس بكارم كنج لبات
یه شعر تازه تر بگم، به یاد شرم گونه هات
نشونیتو بهم می دی؟ تا پنهون از چشم همه
ورق ورق نامه بدم بازم برات
مریم ، زیباترین گل بهاره
عشقش پیش من یادگاره
دلم پر از شکوفه های مریمه
و نبودش آغاز مرگمه
مریم ،عاشقانه ترین واژه
هنور دل دوسش داره
هنوزم طفلی دل امیدواره
هنوز به یادش بی تابه
مریم، زیباترین رویا
کسی که بی او شدم تنها
درد دل می کنم با غمها
به یادش روزها و شبها
شبا مستم ز بوی تو / خیالم پر ز روی تو
خرامون از خیال خود / گذر کردم ز کوی تو
بازم بارون زده نم نم / دارم عاشق می شم کم کم
بذار دستاتو تو دستام / عزیز هر دم ، عزیز هر دم
گناه من تویی جادو / نگاه من تویی هرسو
نرو از خواب من بانو / تویی صیاد منم آهو
شب تنهایی زار و / کسی هرگز نبود یار و
خراب یاد تو بودم / تو بردی از نگات مار و
بازم بارون زده نم نم/ دارم عاشق می شم کم کم
بذار دستاتو تو دستام / عزیز هر دم ، عزیز هر دم
عشق یعنی ... وقتی توی انتخابت شک نداری.
عشق یعنی ... وقتی دل پادشاهی می کنه.
عشق یعنی ... وقتی اطمینان پیدا میکنی که اون مرد دلخواهته.
عشق یعنی ... وقتی مردی به دختر دلخواهش برمی خوره.
عشق یعنی ... کم کردن فاصله ها.
عشق یعنی ... کلید یه رابطه محکم.
عشق یعنی ... دو تایی سوار یه ماشین قوی توی پستی و بلندی ها.
عشق یعنی ... فرار کردن به دنیای خصوصی خودتون.
عشق یعنی ... در موفقیت هم شریک بودن.
عشق یعنی ... خاطرات خوشی را که با هم داشتین بشماری تا خوابت ببره.
عشق یعنی ... بوی عطرش از خاطرت نره.
عشق یعنی ... از خودت بپرسی چرا دم به ساعت بهت زنگ نمی زنه.
عشق یعنی ... همیشه برای زنگ زدن به هم وقت پیدا کنید.
عشق یعنی ... برای تولدش درست همون چیزی رو که دوست داره بهش هدیه بدی
عشق یعنی ... وقتی نور ماه سحر آمیز می شه.
عشق یعنی ... ثبت لحظات قشنگ زندگی.
عشق یعنی ... جدایی از همدیگه قابل تصور نباشه.
عشق یعنی ... وقتی تو ملکهء قلب ها هستی.
عشق یعنی ... با شادی و خوشبختی تا آخر عمر با هم بودن.
عشق یعنی ... قصهء زندگی ما.
عشق یعنی خلوت راز و نیاز
عشق یعنی سوز بی ماوای ساز
عشق یعنی کوی ایمان و امید
عشق یعنی یک بغل یاس سپید
عشق یعنی لحظه ی دیدار یار
عشق یعنی انتهای انتظار
عشق یعنی وعده ی بوسُ کنار
عشق یعنی یک تبسم بر لب زیبای یار
عشق یعنی حس نرم اطلسی
عشق یعنی با خدا در بی کسی
عشق یعنی هم کلامی بی صدا
عشق یعنی بی نهایت تا خدا....
منظورم توهیMدوستتدارم
که تمثیل تو باشد
زلالی چشم هات
بی پایانی آسمان
مهربانی دست هات
...
نوازش گندمزار
و همین چیزهای بی پایان.
نمی دانستم دلتنگیت
قلبم را مچاله می کند
نمی دانستم وگرنه
از راه دیگری
جلو راهت سبز می شدم
تمهیدی، تولد دوباره ای، فکری
تا دوباره
در شمایلی دیگر
عاشقت شوم.
گفته بودم دوستت دارم؟
عشق اول، مهربونم، سرتو بذار رو شونم
عشق اول، مهربونم، چتر موهات سايهبونم
عشق اول، نازنينم، دستتو بذار تو دستهام
عشق اول، بهترينم، بوي تو داره نفسهام
در كویر خلوت دلم با لبانی تشنه راه دشواری را در پیش گرفتم
می دانم كه نیاز به جرعه آبی دارم تا خود را با آن سیراب نمایم
در قلبم غوغایی است غوغای عشق تو
نگاهت برایم همچون رودخانه ایی است كه هرگز درآن ركودی نیست
می خواهم كه مرا به حال خود وا مگذاری و مرا همیشه با خود همراه سازی
بگذار تا از احساسات شیرینت لبریز شوم
بگذار تا به وسعت قلب پرمهرت دست یابم
زلالی عشقت را از من مگیر، انشای چشمت را برایم بخوان
تا با شنیدن آن سرشار از شادی شوم
دریچه ی نگاهت را به روی من مبند مگذار تا نگاههای محبت آمیزت انتها یابد
بگذار تا با دلی سیر به تماشایت نشینم و از عمق نگاهت سیراب شوم
تو در پاسخ به عشقم همیشه سكوت را اختیار كردی
و هرگز به خود اجازه ندادی كه از لبانت شكوفه های عشق و محبت بیرون بیاید
و بوی عطر خوش آنان مرا مدهوش كند
ای رویای دیرینه ی من بگذار روییدن نرگس را در نگاهت ببینم
بگذار باران عشقت بر من ببارد تا من در زیر این باران زیبا خود را سیراب نمایم
بگذار تا برگهای خسته ی پاییزان به رقص عاشقی در بیایند
تو را قسم به مقدسات عالم که بگذار کویر دلت به دریا راهی یابد
بگذار برایت همچون زلیخای یوسف باشم
بگذار تا جاودانگی عشق را در خود ببینم
بگذارتا صدف دریای دل من باشی
كه مروارید درونش برایم درخشش عشق زیبای تو را داشته باشد
می خواهم در كنار تو به اوج ابرها برسم
ای ستارگان آسمان همه بدانید و راز مرا همیشه با خود همراه سازید
که من او را چگونه دوست داشتم
ای آفتاب عالم تاب بدان که همچون تو همیشه سوزان و پر نور بودم
اما هیچگاه ابر غرور و تکبر او نگذاشت تا انوار طلایی خود را بر او بگسترانم
عشق من در مهتاب آسمان دلت شعله كشید
پس پذیرای آن باش و پرده ی بی مهری را بر روی آن مكش
لعنت به من كه پاي تو نموندم....لعنت به من كه قلبتو شكوندم
روياي تو شده جدايي از من....همنفسم بيا بمون پيش من
خودت ميدوني كه سهم ما نيست....جدايی و بريدن و شكستن
چشماي من پر از اشك شب و روز....حق ميدم بهت تو اتيش عشق من نسوز
برو با مردي كه تو روياهاته....ولي بدون قلب منم باهاته
روياي تو كابوس شب هاي من....دليل خنده هات حرف دل من
آموخته ام که خداعشق است
وعشق تنهاخداست
آموخته ام که وقتی ناامیدمی شوم
خداباتمام عظمتش
عاشقانه انتظارمی کشد دوباره به رحمت او امیدوارشوم
آموخته ام اگرتاکنون به آنچه خواستم نرسیدم
خدابرایم بهترش رادرنظرگرفته
آموخته ام که زندگی دشواراست
ولی من ازاوسخت ترم...
تعداد صفحات : 2